ماه رجب را
دریابیم! (1)
سید عطاالله مهاجرانی
تولد دوباره انسان با سير در زمان در جستجوي معناست
آیا زمان یک پدیده مکانیکی است و همانگونه که کمیّت آن با ساعت و روز و ماه و سال و قرن سنجیده میشود، همه ساعتها و روزها و ماهها مثل همند؟ بدیهی است که چنین نیست. در هر مقطع و منزلتی از عمران که هستیم، جوان و میانسال، یا پیرسال؛ کسانی مثل ابراهيم گلستان و هنری کیسنیجر که صد سالگی را پشت سر گذاشتهاند، یا جوانانی که در دهه دوم عمر خود هستند، میتوانند در طول عمر بلند یا کوتاه خویش، روزها، یا لحظههایی را به یاد بیاورند که معنای زندگی در همان روزها یا لحظهها تحقق یافته است. «دم» از زاويه دید خیام همان لحظه، بلکه کوتاهتر از لحظه، بلکه آن فرّاری است که نمیتوان شکارش کرد. تا میگوییم دم! و لبهامان با تلفظ حرف میم بسته می شود، دم به گذشته پیوسته و با هفت هزار سالگان برابر است. در فرهنگ دینی و فرهنگ ملی ما به این نکته بسیار توجه و تاکید شده است. دم را دریابیم. در روایت مشهور از قول پیامبر اسلام توصیه شده است: «انّ فی ایّام دهرکم نفحات، الا فتعرّضوا لها» در روزهای «دهر» شما، نسیم هایی نیکويی می وزد، آن نسیم خوش بوی را مغتنم بشمارید. چرا پیامبر از واژه «دهر» استفاده کرد و نه از «زمان» برای اینکه نسبت زمان به دهر، مثل نسبت بدن انسان به روح اوست. دهر در واقع باطن و حقیقت زمان و روح زمان است. دیدهاید گاه از روح زمانه و یا روح قانون سخن گفته میشود. در تقویم دینی و مذهبی ما روزها و شبهایی وجود دارد که از جنس روح زمان، یعنی از مقوله دهرند. انسان در آن ایام، افق فراتری را مینگرد. آیت الله ميرزا جواد ملکی تبریزی که در ماورای زمان میزیست و به درک دهر و پیوند با خدای سرمد رسیده بود، جلوههایی از این شناخت و رویکرد را در کتاب کمنظیر «المراقبات» بیان کرده است. برای شناخت روح زمان و دریافت دم و بال و پر زدن و پروازی بلند در فضای دهر بايد نخست دهر و دم را شناخت. این شناخت، امری پژوهشی و کتابخانهای نیست، بیرونی و یافتنی نیست، درونی و شدنی است! چنان که مولانا جلالالدين بلخی در تبیین دریافت دم سروده است.
عمرها بایست تا دَم پاک شد
تا امین مخزن افلاک شد
خود گرفتی این عصا در دست راست
دست را دستان موسی از کجاست؟
(مثنوی، دفتر دوم، بیت۱۴8-۱۴6)
دم به معنای آنی در دهر، با دم که انسان بدان زنده است، نه تنها مشترك لفظیاند بلکه در ژرفا نیز با یکديگر نسبت پیدا میکنند. اگر میخواهیم آن «آن» فرار دیر یاب لغزنده را، یقین گمشده را دریابیم، میبایست دمی پاک داشته باشیم و دم پاک محصول عمری مراقبت است!
ماه رجب چنین فرصتی است. ماه بعثت و امام و ولایت است. نبوت و امامت، گوهری مشترك دارند؛ چنانکه در آیه مباهله، در سوره آل عمران، آیه شماره ۶۱ تعبیر «انفسنا» برای پیامبر به عنوان نبی و برای علی علیهم السلام به عنوان ولی و امام به کار رفته است. ماه رجب فرصتی است تا ما هم به رستاخیز درون خویش بیندیشیم و بپردازیم. به تعبیر عین القضات همدانی، شاهد تولد دوباره خویشتن خویش باشیم که البته اصل این ایده و اندیشه از مسیح عليه السلام است. تعبیر شگفتانگیز «تولد دوباره» از اوست. مسیح جواب داد: «اگر تولد تازه پیدا نکنی، هرگز نمیتوانی ملکوت خدا را ببینی. اینکه میگویم عین حقیقت است»!
(انجیل يوحنا، باب سوم، آیه سوم)
بعثت همان تولد دیگر است. فرا رفتن از ماده و مُلک و تن و ورود در قلمرو معنی و ملكوت. به تعبیر حافظ از پوسته خویش و از خویش برون آمدن و کاری عاشقانه کردن!
شهر خالی ست ز عشاق بود کز طرف
مردی از خویش برون آید و کاری بکند؟
بدیهی است که در این بیت، واژه « مرد » به معنی انسان است و نه منحصر در جنس مذكر. در واقع ما در جستجوی معنا هستیم. میخواهیم خودمان را پیدا کنیم. آن هم در روزگاری که عصر اشتغالات سطحی است! ببینید جهان و جامعه در این دهههای اخیر تا چه حدی دچار انبوه گذران بیهوده و بیمعنی عمر شده است!؟ به تعبیر ميشل فوکو (۱۹84- ۱۹26) گویی جهان بیروح شده است. برای گریز از جهان بیروح، میبایست از کمیت «زمان» به کیفیت «دهر» پناه ببریم. تا معنای تازهای برای زندگی پیدا کنیم. اگر دین و مذهب، یا هر آيینی بتواند با چنین تفسیری به زندگی ما نشاط و تکاپو و کمال ببخشد، بعثت در زندگی ما اتفاق افتاده است. امام و ولایت، در حقیقت تداوم بعثت و نگهدارنده و جایکننده آن است.